پایگاه خبری شاخص بازار: در حالیکه طی ماههای اخیر تحولات ژئوپلیتیکی و بحرانهای جهانی از جمله جنگ غزه، درگیری اوکراین و مواضع متناقض آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نگاه بازارها را تحتتأثیر قرار داده بود، به نظر میرسد این موج خبری فروکش کرده و بار دیگر وزن تحولات داخلی بر رفتار بورس سنگینی میکند. داریوش روز بهانه، نایبرئیس هیاتمدیرهی کارگزاری بانک خاورمیانه در گفتوگویی تأکید میکند که بازار سرمایه امروز بیش از هر زمان دیگری چشمانتظار روشن شدن رویکرد سیاسی کشور است.
در هفتههای اخیر چه عواملی بیشترین تأثیر را بر رفتار بازار سرمایه داشتهاند؟
واقعیت این است که وزن اخبار بینالمللی در روزهای اخیر بهشدت کاهش یافته است. در ماههای گذشته شاهد اوج تنشهای سیاسی در سطح جهانی بودیم؛ از جنگ غزه و اوکراین گرفته تا موضعگیریهای آژانس و حتی تعطیلی موقت دولت آمریکا. این مجموعه عوامل موجب افزایش قیمت انس جهانی و شکلگیری موجی از نااطمینانی شد که عملاً توجه فعالان بازار را از مسائل داخلی منحرف کرد. اما اکنون، با فروکش کردن تدریجی این اخبار، نگاهها دوباره به سمت داخل برگشته و مسئلهی اصلی این است که ایران در عرصهی سیاست داخلی و خارجی چه رویکردی را در پیش خواهد گرفت.
یعنی بهنظر شما جهتگیری بازار بیش از هر چیز تابع تصمیمات سیاسی است؟
بله، دقیقاً. رسانهها در این روزها تلاش میکنند وزن بیشتری به موضوعات اقتصادی نظیر بودجه مجلس، کسری بودجه دولت، قیمت سوخت، تعرفهها، یا اختلافات میان نهادهایی مانند شورای رقابت و وزارت صمت بدهند؛ اما واقعیت این است تا زمانی که تکلیف رویکرد سیاسی کشور روشن نشود، این متغیرها بهتنهایی نمیتوانند ترند یا روندی پایدار در بازار ایجاد کنند.
بازار در حال حاضر تشنهی یک خبر بنیادی است؛ خبری که بتواند سمتوسوی آینده را روشن کند. گزارشهای مالی شرکتها یا تفاوتهای جزئی میان صنایع هم نمیتوانند چنین اثر عمیقی بگذارند.
با این توضیح، چرا اخبار مهمی مانند تصویب احتمالی لوایح پالرمو یا CFT دیگر اثر قابلتوجهی بر بورس ندارند؟
چون سطح حساسیت بازار تغییر کرده است. سه سال پیش، خبر پذیرش این لوایح میتوانست یک ماه تمام بازار را درگیر کند، اما امروز چنین اخباری دیگر جهتدهنده نیستند. فعالان اقتصادی درک کردهاند که بدون تعیین تکلیف سیاست کلان، هیچ خبر جزئی و بخشی نمیتواند سرمایه را به بازار جذب کند. این بیتفاوتی در واقع بازتابی از سردرگمی کلی نسبت به مسیر آینده کشور است.
پس متغیرهای اقتصادی نظیر احتمال قطعی گاز و برق در زمستان یا بحران آب چقدر میتوانند اثرگذار باشند؟
اینها نیز در نهایت به سیاست گره خوردهاند. تأثیرشان بیشتر از مسیر سیاستگذاری و نوع مدیریت کلان کشور ظاهر میشود تا از جنس اثر مستقیم بر سودآوری صنایع. حتی بحرانهایی مانند برق یا آب هم تا زمانی که در چارچوب یک سیاست کلان تعریف نشوند، نمیتوانند روندی پایدار در بازار ایجاد کنند. به همین دلیل، تحلیلگر امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند فهم پاسخ به یک پرسش بنیادی است: کشور قرار است چگونه اداره شود؟
تا زمانی که پاسخ روشنی به این پرسش نداشته باشیم، بازار نیز در بیجهتی و نوسان باقی میماند